صمیمانه با فریده مهدوی دامغانی
خانم مهدوی دامغانی ، مترجم برجسته کشورمان به بیش از 5 زبان زنده دنیا کاملا مسلط بوده و آثار ارزشمند ترجمه شده ی ایشان ، برای ایران عزیز افتخارات جهانی آفریده است . وی در خانواده و در محضر پدری فرهیخته رشد یافته است . علاقه بسیار ایشان به ترجمه آثار شیعی ، کسب رضایت خداوند متعال و مهر قبولی امام عصر (عج) بر آثارشان از صحبت های خالصانه شان کاملا مشهود بود ....
تبیان : لطفاً خودتان را برای کاربران تبیان معرفی و بفرمائید، در چه رشته ای تحصیل کرده اید؟
فریده مهدوی دامغانی هستم، بیش از بیست سال است که مترجم هستم. به یاری خدای متعال، تاکنون بیش از دویست و چهل کتاب به زبان فارسی، انگلیسی و ایتالیایی، اسپانیایی یا لاتین ترجمه کردهام و در دسترس خوانندگان عزیز کتابخوان قرار دادهام. نوع کار بنده به سه قسمت تقسیم میشود، به دلیل رشته تحصیلیام که دکترای ادبیات اروپا است و تخصصّم که دوره قرون وسطای اروپا است، به ترجمه مهمترین آثار منظوم یا منثور کلاسیک اروپایی که از مواریث فرهنگی جهان به شمار میروند اقدام ورزیدهام. کتابهایی که یا هرگز به زبان فارسی ترجمه نشده بودند و لزوم مطالعه و آشنایی با آن آثار، از اهمیّت ویژهای برای اساتید محترم و محققان بزرگوار و دانشجویان عزیز کشورمان برخوردار میباشد، یا آن هم که آن طور که این اثر قبلاً ترجمه شده است، امّا مربوط به سی چهل سال پیش است و نیاز به ارائه ترجمهای است که از زبان امروزی بهرهمند باشد. گاه نیز، اثری که ترجمه شده است، به صورت صحیح و درست ترجمه نگردیده است، و لذا وظیفه خود دانستهام که آن را دیگر بار تقدیم خوانندگان محترم ایرانی کنم. بخش دوم مربوط به کتابهای روانشناختی ، عرفانی و فلسفی است که خواننده، در کوتاهترین زمان ممکن، و با زبانی ساده و امروزی، این امکان را مییابد که با نظام مقدّس الهی، اتصالی لطیف و عمیق ایجاد کند. بخش سوم کارهایم نیز مربوط به ترجمه آثار اسلامی، به ویژه شیعی به زبانهای اروپایی است که تاکنون به یاری پروردگار مهربان، بیش از شصت اثر اسلامی، به ویژه شیعی به زبانهای اروپایی است، که تاکنون به یاری پروردگار مهربان، بیش از شصت اثر دینی به زبانهای فرانسوی و انگلیسی و کمی هم ایتالیایی ترجمه کردهام.
تبیان : چه طور شد کار ترجمه را انتخاب کردید؟
به دلیل رشد و پرورش در خانواهای فرهنگی، و با داشتن پدری مانند پدر عزیزم که پیوسته در قلمرو ادب و دین فعالیت داشتهاند، تصوّر نمیکنم کار دیگری میتوانست به ذهنم خطور کند! من از همان اول کودکی، به کتاب و کتابخوانی و نگارش مطالب شاعرانه یا ادبی عشق میورزیدم. و لذا همواره از همان دوران نیز میدانستم که در کار کتاب و نوشتن و در قلمرو ادب و هنر و شعر و فلسفه و دین فعالیّت خواهم کرد.
تبیان : علایق شخصی، تشویق خانواده یا احساس نیاز، کدامیک شما را به سمت ترجمه کشاند؟
تأثیر عمیق پدرم در زندگیام، و نیز تمایلات درونیام و خصوصیات اخلاقی که موروثی است. من هرگز به کارهای علمی جذب نگردیدهام! هرگز به غیر از ادبیات و موسیقی و شعر و ادب و عرفان، به رشتههای دیگر کوچکترین علاقهای نداشتم. کتابخوانی را از هفت سالگی به صورت جدّی و با نظارت پدرم آغاز کردم، به طوری که به یاد دارم که "جنگ و صلح " و " بلندیهای بادگیر" را در نه سالگی خواندم . با آثار هوگو و داستایفکی و تولستوی و دیکنز و تاماس هاردی، تا پیش از دوازده سیزده سالگی کاملاً آشنا بودم و کمدی "الهی دانته" را برای نخستین بار، در چهارده سالگی و به زبان فرانسوی خواندم. ترجمه، به مانند این است که آدمی این امکان و این توفیق را به دست میآورد که به عنوان سخنگوی «زنده» این نویسندگان و اندیشمندان و شاعران بزرگ دوران گذشته، به تبلیغ و ترویج اندیشه و فرمایشات آن بزرگان اقدام ورزد...! درست مانند این است که آدمی امین معتمد آن اندیشمندان است و اینک وظیفه دارد آن چه را در اذهان آنها میگذشته است، به بهترین و صادقانهترین و وفادارانهترین شکل ممکن، برای نسلهای جوان جامعه، معرّفی کند. لذا مهمترین وظیفه مترجمی کوشا و اخلاقگرا این است که متونی را که در پیشرو دارد، به زیباترین ، پسندیدهترین و دقیقترین شکل ممکن به زبان مقصد ترجمه کند، به گونهای که با اعتقاد به مباحث دینی و معاد و عالم پس از مرگ، بر این یقین به سر برد که تلاش صادقانه و کاملاً فرهنگیاش، مورد خوشایند و خوشنودی آن عزیزان اندیشمند یا نویسنده یا شاعر قرار گرفته است... انشاالله.
تبیان : تا چه میزان از شغل خود راضی هستید؟
الحمدالله ربالعالمین، از کارم بسیار خوشنود و سعادتمندم! زیرا هر روز، هنگامی که پشتمیز کامپیوتر مینشینم ، هر بار، به قلمرو تازهای قدم مینهم و با شخصیتهای حقیقی یا غیرحقیقی، در انواع سرزمینهای گوناگون عالم، با انواع اندیشهها و تفکرات متنوع خواه مربوط به زمان گذشته، خواه مربوط به زمان حال و گاه نیز با مباحثی که مربوط به آینده است، رویارو میگردم. در واقع، گاهی، بیرون آمدن از آن دنیاها، کاری دشوار میشود...!
تبیان : از همسر و فرزندانتان برایمان بگویید، آیا آنها هم به رشته ی کاری شما علاقه نشان می دهند؟
همسرم خلبان است و ما نزدیک به بیست سال از عمرمان را در مناطق جنگی (نفتخیز) سپری کردیم. فرزندانم همگی به ادبیات و دین علاقهمند هستند. پسرم فرید ، دانشجوی رشته ادبیات انگلیسی است و دخترم نسیم قرار است به امید پروردگار در رشته ادبیات فارسی یا ایتالیایی تحصیل کند. پسر کوچکم آقا مهدی هم به نجوم علاقه دارد، در واقع، شوهرم و پسربزرگم همواره نخستین خوانندگان من هستند!
تبیان : بهترین لحظه ی عمر شما کی بوده است؟
الان، در چهل و سه سالگی به جرئت میتوانم بگویم بهترین لحظه ی عمرم هنگامی بود که در رجب سال گذشته در مرداد 84، نگاهم برای نخستین بار به کعبه مقدّس و مبارک افتاد...
گمان نمیکنم توفیق تجربه کردن سعادتی والاتر یا توصیف ناپذیرتر از آن لحظه را تا آن هنگام پیدا کرده بودم. شاید در گذشته میگفتم که روز عروسیام یا تولد سه فرزندم و یا حتی آن هنگام که برنده انواع جوائز بینالمللی فرهنگی میگردیدم. امّا اینک، فقط خانه خدا، و سپس حضور در داخل حرم مطهر حضرت پیغمبر صلواتالله علیه و به دست آوردن این وقوف درونی و معنوی که آدمی، سرانجام این توفیق را از سوی خداوند مهربان دریافت کرده است که در آن اماکن مقدّسه و چه بسیار دوست داشتنی که هوش از روح و جان آدمی میرباید، حضور یابد.
تبیان : افسوس کدام لحظه را خوردید؟
افسوس خوردم لحظهای که برای نخستین بار نگاهم به کعبه عزیز افتاد، زمان از حرکت باز نیاستاد تا من حقیر بتوانم تا آن چه که ممکن است، از آن لحظات اولیه لذت ببرم. بیش از پیش به خدایم نزدیک گردم. همچنین امسال، آن هنگام که این سعادت نصیبم شده بود تا در حج تمتع حضور یابم، غروب صحرای عرفات که اتفاقاً جمعه غروبی هم بود، برایم بسیار اندوهبار بود. عمیقاً افسوس خوردم که چرا تنها یک روز باید در آن جا حضور یابیم و چرا در آن روز، (و گر چه بیشترین تلاشم را برای انجام مناسک واجب آن روز به بهترین نحو به انجام رسانده بودم) آری. این که چرا در آن روز، باز هم بیش از پیش به انجام هزاران کار معنوی دیگر و بیشتر مبادرت نورزیده بودم. امیدوارم خداوند قسمت کند و در باری دیگر، این افسوس من، در غروبی دیگر در صحرای عرفات، از میان برود...
خبر آمد که خبری در راه است سرخوش آن دل که از آن آگاهست
شاید این جمعه بیاید، شاید... پرده از چهره گشاید، شاید...
تبیان :بزرگترین آرزوی حرفه ای شما چیست؟
فکر میکنم این باشد که خداوند مهربان و ائمه اطهار علیهم السلام اجمعین و به ویژه حضرت ولیعصرعجلالله تعالی فرجه شریف- از تمام ترجمههایی که در این سالها به انجام رساندهام راضی و خوشنود باشند و همواره در مسیری که خدای متعال برایم اراده فرمود است گام برداشته باشم. این که توانسته باشم برای دقایقی، ساعاتی، روزهایی موجب خوشحالی یا تسکین خاطر عزیزانی را فراهم آورده باشم که به مطالعه ترجمههایم اقدام ورزیده بودند. و این که به گونهای، تأثیری معنوی و دینی در ذهن و تفکر و اندیشهشان ایجاد کرده باشم. فکرمیکنم این مهمترین آرزوی من است.
تبیان :مجموعه ی آثارتان را برای تبیان معرفی کنید و بگویید اولین اثرتان کدام یک از آنها بوده است.
بیش از دویست و چهل اثر... از کدامشان بگویم؟ همهشان، به گونهای، مانند فرزندانم هستند. از میان کتب دینی، صحیفه مبارکه سجادیه که برای نخستین بار در دنیا به زبان فرانسوی ترجمه کردم. سپس «نفس المهموم» را که بسیار دوست میدارم و اثر شیخ محدّث قمی (ره) و درباره واقعه کربلا است. قصیده برده به قلم امام محمدبن سعید بوصیری است را به فرانسوی، انگلیسی و ایتالیایی ترجمه کردم. همین طور هم تمام زیارت نامهها و خطبهها و دعاهای مهم شیعیان را به دو زبان فرانسوی و انگلیسی ترجمه کردهام. یعنی از زیارت عاشورا گرفته تا خطبه حضرت زهرا سلامالله علیها و دعای ابوحمزه ثمالی و عرفه حضرت سیّدالشهداء علیهالسلام و رساله حقوق حضرت امام سجاد علیهالسلام ، تا وصیتنامه حضرت مولیالموالی حضرت علیبنابی طالب علیهالسلام تا زیارت ناحیه مقدسه، الی آخر...
از آثار کلاسیک اروپاییام بدیهی است که کتاب " کمدی الهی دانته" (قرن چهاردهم میلادی)، "بهشت گمشده" جان میلتون (قرن هفدهم میلادی)، و گزیده اشعار کشورهای گوناگون، مانند آلمان، اسپانیا، ایتالیا، فرانسه و روم و یونان باستان ، برای نخستین بار است که در ایران با همچون کتابی رویارو میگردیم و هرگز مشابه آن، در هیچ یک از کشورهای خاورمیانه یا حتی آسیا ترجمه یا منتشر نگردیده است و مفتخرم بگویم که این کتاب که یقیناً به زودی به عنوان کتاب مرجع شناخته خواهد شد، از سوی ما ایرانیان منتشر گردیده است! از کتابهای روانشناختیام هم میتوانم بگویم که از سری مجموعه "در آغوش نور" و" سفر مقدّس" و" جنگجوی صلحجو" و "معبد سکوت" را بسیار دوست میدارم.
تبیان : با کدام شاعر بیشتر انس دارید. کدام بیت از دیوان او به شما آرامش بیشتری می دهد؟
از کدام کشور؟ از فرانسه، "ورلن" و "آپولینز" شاعران مورد علاقهام هستند. از انگلستان "کیتز" و "لرد آلفرد تنیلسن"، از ایتالیا "دانته " و "کاردارلی"، از اسپانیا " سان خوآن دلاکروز" ، از ایران، به حضرت مولانا و سهراب سپهری بسیار علاقه دارم. کما این که اشعار سپهری و عمرخیام را برای ناشری ایتالیایی به ایتالیایی ترجمه کرده ام که انشاالله امسال باید منتشر شوند.
من تاکنون 25 جایزه داخلی و بینالمللی دریافت کردهام.
تبیان :بهترین جایزه ای که تاکنون دریافت کرده اید ...
من تاکنون 25 جایزه داخلی و بینالمللی دریافت کردهام و هر کدامشان، معنای خاصی برایم در برداشته است. در واقع، احساس کردهام که نوعی پاسخ مستقیم خدای متعال، نسبت به رضایت باری تعالی از کارهای ناچیز و حقیرانه این کمترین است. امسال به دریافت بالاترین نشان لیاقت کشور ایتالیا را از سوی رئیسجمهور ایتالیا آقای ناپلیتانو و رئیس هیئت دولت آقای پرودی دریافت داشتم.
این نشان را تاکنون به هیچ فرد غیرایتالیایی نداده بودند و من نخستین فردی هستم که به داشتن چنین نشان لیاقتی مفتخرم. مدال بسیار زیبایی از طلا است که با روبانی به رنگ سبز و سپید و سرخ مزّین گردیده است و مرا همزمان به یاد ایران عزیز و نازنینمان میاندازد!
تبیان : بهترین عیدی را از چه کسی گرفته اید؟
از دست اندرکاران محترم سازمان حج و زیارت! از ریاست کلّ محترم آن سازمان، و نیز از بخش معاونت بینالملل و بخش آموزش و پژوهش. آن هنگام که به من خبر داده شد که امسال به عنوان یکی از مترجمان آن سازمان محترم میتوانم مراسم حجّ تمتع خویش را نیز به جای آورم. عیدی سال گذشتهام را هم از مقام معظم رهبری عزیزمان که امیدوارم سایه ایشان همواره بر سر ملت ایران زمین باشد دریافت داشتم؛ آن هنگام که پس از مصاحبهای تلویزیونی، و این که بنده هرگز تاکنون به سفر حج مشرّف نشده بودم، دستور فرمودند که در ماه رجب برای حج عمره به مکّه و مدینه منوره مشرّف شوم.
تبیان : خاطره ای شیرین برایمان بیان کنید.
امسال در حج تمتع، با دوست بسیار عزیزی که همکار و هم اتاقیام بود، در عصر هشتم ذیحجه به مسجدالحرام رفتیم تا فرا رسیدن نهم ذیحجه را در آن مکان مقدس شاهد شویم و سپس محرم گردیم و سپس با سایر اعضای گروه، به سوی عرفات برویم. پس از طواف مستحبی، در دور هفتم بودیم که ناگهان صدای اذان برخاست از تصادف و اقبالی خوش و میمون، ما درست روبه روی رکن یمانی قرار داشتیم، با یک متر فاصله از آن! دوست عزیز من که سابقه چندین تمتع را داشت به من گفت که بیدرنگ به حالت سجده در برابر رکن یمانی درآییم تا شاید بتوانیم در همان جا، در کنار سایرین، نماز گزاریم، بیآن که محافظان کعبه مکرّمه مانع ما شوند. به یاد دارم که من شش نماز دو رکعتی خواندم و پیوسته در حالت سجده بودم تا نگهبانان کعبه مزاحم من و دوست عزیزم نشوند.
بسیاری از طواف کنندگان مرد بودند و ما با تنی چند از زنان اندونزیایی و پاکستانی صمیمانه آرزو داشتیم در آن شب مقدّس، در مقابل رکن یمانی. و با آن فاصله بسیار نزدیک با کعبه جلیل، نماز گزاریم! دو سه دقیقه پیش از آغاز نماز، یکی از نگهبانان کعبه ، روغن معطری آورد و دیوار خانه کعبه را با آن روغن داغ که رایحهای بسیار دلانگیز داشت، آغشته کرد. من بیدرنگ برخاستم و قرآن کوچکی را که همان روز خریداری کرده بودم به دست گرفتم و به سوی رکن یمانی شتافتم و صفحات قرآنم را با آن عطر دلانگیز معطر ساختم و درست در لحظهای که خواستم به نزد دوستم باز گردم، نگهبانان کعبه با رفتاری که جای بحث را برای آدمی باقی نمیگذاشت. ما را از آن جا راندند.
سر به آسمان بلند کردم و با خدایم به راز و نیاز پرداختم. با خود میگفتم که چقدر دوست میداشتم در مقابل رکن یمانی نمازگزارم...! در همان لحظه، این فکر به ذهنم رسید که خوشا به سعادت آنانی که در مقابل در کعبه مکرمه مشغول نماز گزاردناند! با دوستم به نزدیک حجرالاسود رسیده بودیم که ناگهان دیدیم درست در کنار مقام ابراهیم، تعدادی زن مالزیایی یا اندونزیایی ایستادهاند و در شرف آغاز نمازند! من و دوست عزیزم وقت را غنیمت شمردیم و به سرعت به آن فضای نیم متری یا کمتری که در میان صف نمازگزاران، در کنار مقام ابراهیم ایجاد شده بودیم شتافتیم! آن زنان، با نهایت مهربانی جای بیشتری برای ما دو نفر گشودند. و من و دوستم با نگاهی بسیار سعادتمند، گریان و منقلب به یکدیگر نگاه کردیم و از رحمت و بزرگی و جلال خداوند متعال، سر به آسمان بلند کردیم و از برای آن عنایت الهی، خدای عزیزمان را شکر کردیم. بدینسان، نماز ما نه تنها درست روبهروی در خانه کعبه، بلکه در کنار مقام ابراهیم انجام پذیرفت... آن هم در شب نهم ذیحجه، از طرفی، بیصبرانه منتظر بودم ببینم امام جماعت، کدامین سورهها را بر خواهد گزید. بیاندازه آرزو داشتم سوره مبارکه ضحی یا هلاتی یا آیات 284 تا 286 سوره مبارکه بقره را بشنوم. و باری دیگر، رحمت خدا شامل حال ما گردید و در رکعت اول سوره مبارکه ضحی و در رکعت بعدی، آیه «امن الرسول بما انزل الیه من ربه و المومنون کلء امن بالله و ملئکته و کتبه و رسله...» را قرائت کردند و من در حین نماز، اشک شادی از دیده فرو میچکاندم که تا آن حدّ، تمام آرزوهایم، آن هم درست در شب نهم ذیحجه، به تحقّق رسیده بود. هنوز هم با دوستم، آن شب بیادماندنی را یاد میکنیم و برای من، یکی از بهترین خاطرات زندگیام است...
تبیان :برای نوروز اگر بخواهید مکانی را برای استراحت انتخاب کنید، به کجا سفر می کنید؟
من و همسرم، اساساً دوست داریم که در هنگام تحویل سال نو، در مکانی مقدّس و مذهبی باشیم و همواره سعی کردهایم این عادت را حفظ کنیم. امسال قرار است به قم برویم و در سال تحویل، در حرم حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها حضور داشته باشیم.
تبیان : توصیه و پیام شما برای کاربران تبیان
من در مقامی نیستم که بتوانم توصیهای به دیگران تقدیم کنم. امّا به عنوان خواهر کوچک دستاندرکاران عزیز و فرهیخته سایت تبیان باید عرض کنم که همواره بکوشند انرژی مثبت و خوشبینانهای از وجودشان به بیرون و به اطرافیانشان ساطع کنند و عشق به کار و تلاش را در ذهنشان پرورش دهند تا کارهای پایندهتر و باز هم بهتری به جامعه هوشمند ایرانی اراده کنند. در ضمن، از فراگیری زبانهای گوناگون دنیا غافل نمانند تا بتوانند افق اندیشه خود را باز هم بیش از پیش وسعت بخشند و پیوسته به روزهای زندگی و برنامهها و کارهای بهتر و درخشانتری برای خود بیندیشند، و توکل کامل به این حقیقت انکارناپذیر داشته باشند که خداوند آنان را بیدلیل در مکانی که حضور دارند، جای نداده است و این که هر یک، ماموریتی مخصوص در روی زمین دارد. انشاالله که همگی شما، در سلامت و سعادت باشید و توفیق روزافزون شما عزیزان را در هر دو عالم آرزومندم.
مصاحبه : مریم طالبی